وانشات لیسو
*من اسم شخصیت مردو میزارم جونمین،شما برا خودتون هر اسمی چیزی خواستین بزارین،اصلا جنسیتشم عوض کنین
چند وقتی گذشته بود ازینکه با لیسو کات کرده بودم،میتونم بگم بدون اون زندگی برام تبدیل به جهنم شد.
تموم زمانمو صرف فکر کردن به زمانی میکنم که صدای خنده هاش توی خونه پیچیده بود،یا زمانی که سر مسخره ترین چیزا گریه میکرد.تموم اون کیوت بازیاش و نشون دادن جذابیتاش.
دلیل کات کردنمون؟خدا میدونه
شاید دلیلش فاصله گرفتن از هم بود.شاید مهاجرت کردن من.
به حدی از دستم دلخور بود که داد زد و گفت بیا تمومش کنیم.احساس میکنم دارم دیوونه میشم.برای آخرین بار شانسمو امتحان میکنم و بهش زنگ میزنم.
بهش زنگ میزنم،اما فقط بوق میخوره،یعنی اون کجاست؟
نکنه اتفاقی براش افتاده؟نکنه قضیه فقط ایگنور کردن من نیست.
گوشیمو برمیدارم و به وونیونگ زنگ میزنم.
=یوبوسیو؟آ جونمینااا کجایی؟میدونی حال لیسو چقدر بده؟
دستام همون اول شروع کردن به لرزیدن
-کجاست؟کجاست بیام پیشش
=آدرسو برات میفرستم
سریع لباسامو پوشیدم و به سمتش حرکت کردم.آدرس خوابگاه آیو بود
در زدم ،در باز شد و وارد خوابگاه شدم که لیز رو دیدم
-لیسو کجاست؟
&توی طبقه دومه،سریع تر برو پیشش
سریع به سمت طبقه دوم دویدم
دخترکمو روی تختش دیدم که حسابی لاغر شده بود
همین الانشم عرق کرده بود و زیرلب چیزایی رو زمزمه میکرد که واضح بود حالش خیلی بده و داره کابوس میبینه
آروم بغلش کردم و موهاشو نوازش کردم
-دختر قشنگم،چشماتو باز کن،قول میدم دیگه هیچوقت ترکت نمیکنم،تا ابد ازت مراقبت و محافظت میکنم،پس از کابوست بیا بیرون و بیا بریم یه روز خوب باهم بسازیم
آروم چشمای اشکیشو باز کرد
+اوپا
آروم بغلت کرد و با صدای بلند گریه کرد
-ببخشید
+بهم قول بده دیگه ترکم نکنی،قول انگشتی
بهش قول دادم و آماده شدیم که بریم روز خوبمونو بسازیم.
#وانشات
#لیسو
چند وقتی گذشته بود ازینکه با لیسو کات کرده بودم،میتونم بگم بدون اون زندگی برام تبدیل به جهنم شد.
تموم زمانمو صرف فکر کردن به زمانی میکنم که صدای خنده هاش توی خونه پیچیده بود،یا زمانی که سر مسخره ترین چیزا گریه میکرد.تموم اون کیوت بازیاش و نشون دادن جذابیتاش.
دلیل کات کردنمون؟خدا میدونه
شاید دلیلش فاصله گرفتن از هم بود.شاید مهاجرت کردن من.
به حدی از دستم دلخور بود که داد زد و گفت بیا تمومش کنیم.احساس میکنم دارم دیوونه میشم.برای آخرین بار شانسمو امتحان میکنم و بهش زنگ میزنم.
بهش زنگ میزنم،اما فقط بوق میخوره،یعنی اون کجاست؟
نکنه اتفاقی براش افتاده؟نکنه قضیه فقط ایگنور کردن من نیست.
گوشیمو برمیدارم و به وونیونگ زنگ میزنم.
=یوبوسیو؟آ جونمینااا کجایی؟میدونی حال لیسو چقدر بده؟
دستام همون اول شروع کردن به لرزیدن
-کجاست؟کجاست بیام پیشش
=آدرسو برات میفرستم
سریع لباسامو پوشیدم و به سمتش حرکت کردم.آدرس خوابگاه آیو بود
در زدم ،در باز شد و وارد خوابگاه شدم که لیز رو دیدم
-لیسو کجاست؟
&توی طبقه دومه،سریع تر برو پیشش
سریع به سمت طبقه دوم دویدم
دخترکمو روی تختش دیدم که حسابی لاغر شده بود
همین الانشم عرق کرده بود و زیرلب چیزایی رو زمزمه میکرد که واضح بود حالش خیلی بده و داره کابوس میبینه
آروم بغلش کردم و موهاشو نوازش کردم
-دختر قشنگم،چشماتو باز کن،قول میدم دیگه هیچوقت ترکت نمیکنم،تا ابد ازت مراقبت و محافظت میکنم،پس از کابوست بیا بیرون و بیا بریم یه روز خوب باهم بسازیم
آروم چشمای اشکیشو باز کرد
+اوپا
آروم بغلت کرد و با صدای بلند گریه کرد
-ببخشید
+بهم قول بده دیگه ترکم نکنی،قول انگشتی
بهش قول دادم و آماده شدیم که بریم روز خوبمونو بسازیم.
#وانشات
#لیسو
- ۳.۸k
- ۱۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط